Write Off

ˈraɪ.t̬ɑːf ˈraɪ.tɒf ˈraɪ.tɒf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    wrote off
  • شکل سوم:

    written off
  • سوم شخص مفرد:

    writes off
  • وجه وصفی حال:

    writing off

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb verb - transitive
    اقتصاد (از حساب بدهی و غیره) حذف کردن، لغو کردن، کم کردن، کاستن، کنار گذاشتن
    • - The bank decided to write off the unpaid loan as a loss.
    • - بانک تصمیم گرفت وام پرداخت‌نشده را به‌عنوان زیان لغو کند.
    • - It's time to write off the old equipment and invest in new technology.
    • - زمان آن رسیده است که تجهیزات قدیمی را کنار بگذاریم و روی فناوری جدید سرمایه‌گذاری کنیم.
  • phrasal verb verb - transitive
    اقتصاد تنزل ارزش کردن، حذف ارزش داشتن، مستهلک کردن
    • - The company was able to write off the cost of the damaged equipment.
    • - این شرکت توانست هزینه‌ی تجهیزات آسیب‌دیده را تنزل ارزش کند.
    • - It's important to know what expenses you can write off to reduce your tax liability.
    • - مهم است که بدانید چه هزینه‌هایی را می‌توانید برای کاهش بدهی مالیاتی خود مستهلک کنید.
  • phrasal verb
    انگلیسی بریتانیایی (وسیله‌ی نقلیه) داغون کردن، درب‌وداغون کردن، خراب کردن، از بین رفتن
    • - The heavy storm caused extensive flooding, leading to several vehicles being written off.
    • - طوفان شدید باعث جاری شدن سیل گسترده شد که منجر به خراب شدن چندین خودرو شد.
    • - Her car was completely written off in the accident.
    • - خودروی او در این تصادف کاملاً از بین رفت.
  • phrasal verb C2
    از خیر چیزی گذشتن، قید چیزی یا کسی را زدن، دور چیزی را خط کشیدن
    • - The investors were forced to write off their investment in the failing startup company.
    • - سرمایه‌گذاران مجبور شدند از خیر سرمایه‌گذاری‌شان در شرکت نوپای درحال ورشکستگی بگذرند.
    • - The professor decided to write off the student's essay, as it did not meet the required criteria.
    • - استاد تصمیم گرفت قید مقاله‌ی دانشجو را بزند، زیرا معیارهای لازم را نداشت.
  • noun singular countable
    دوره‌ی دستیابی، دوره‌ی موفقیت
    • - After the project failed, it felt like a total write-off.
    • - پس‌از شکست پروژه، به نظر می‌رسد که یک دوره‌ی موفقیت کامل است.
    • - The year was a write-off in terms of personal growth and achievement.
    • - سالی که ازنظر رشد و موفقیت شخصی، دوره‌ی دستیابی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد write off

  1. phrasal verb devalue; forget about
    Synonyms: cancel, cross out, decry, depreciate, disregard, downgrade, give up, lower, mark down, shelve, take a loss on, underrate, undervalue
    Antonyms: figure
  2. phrasal verb a vehicle or other object that is too badly damaged to be repaired
  3. noun (accounting) reduction in the book value of an asset
    Synonyms: write-down

ارجاع به لغت write off

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «write off» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/write-off-2

لغات نزدیک write off

پیشنهاد بهبود معانی